زادگاه
ديِر قانون اَلنَهر از جمله روستاهاى بخش «صور» مىباشد كه ساكنان شيعه و انقلابى آن، از اولين روزهاى تهاجم اسرائيل و اشغال جنوب لبنان، همواره مقاومت سرسختى از خود نشان دادهاند. هر چه دشمن بيشتر بر اين روستا فشار مىآورد، ميزان مقاومت مردم بالاتر مىرفت؛ تا حدى كه در سالهاى 1362-63ه.ش (84-1983م) ديرقانون شاهد بيشترين عمليات، عليه اشغالگران بود. دير قانون زادگاه «امير الاستشهاديين» شهيد «احمد قصير» بود و اين افتخار همچون ستارهاى فروزان بر تارك آنجا مىدرخشد.
شخصيت شهيد
صبحدم روز چهارشنبه 1363/1/22 ه.ش (9رجب 1404ه.ق، 11آوريل 1984م) در آستانهى سالروز ولادت امام على بن ابىطالبعليه السلام، جوانى از شيعيان خطهى جنوب لبنان، با حمله به كاروانى از نيروهاى گشتى رژيم صهيونيستى، با عملياتى شهادتطلبانه، لرزهاى ديگر بر روحيهى متزلزل متجاوزان وارد آورد. «سيدعلىحسين صفىالدين» شهيد اين عمليات بود.
روبرت فيسك خبرنگار انگليسى مجلهى «تايمز» و «اينديپِندِنت» در خلال گزارشها و خاطرات خود از مقاومت مسلمانان در برابر تجاوزگران، به معرفى شهيد على صفى الدين پرداخته و دربارهى او نوشته است:
«... او دانشآموز مدرسه بود و سن و سالش از 20 سال تجاوز نمىكرد××× 1 شهيد صفىالدين به هنگام شهادت 18 سال داشت. ××× دربارهى او قصهاى بر سر زبانها بود كه مايهى عبرت دشمن است: اسرائيلىها در سال 1362ه.ش (1983م) برادرِ على را بازداشت كردند و او را در مركز بازجويى فرماندهى نظامى در جنوب لبنان در شهر صور زندانى كرده بودند؛ در حالى كه او همراه ديگر اسرا و بازداشت شدگان لبنانى و فلسطينى، در زير زمين ساختمان «مدرسه الشجره» قرار داشت. يكى از نيروهاى مقاومت شيعى، در يك عمليات انتحارى آن ساختمان را منفجر كرد.در آن عمليات، برادرِ على همراه تعداد ديگرى از زندانىها در حالى كه دستهايشان توسط اسرائيلىها بسته شده بود كشته شدند؛ ولى على، اسرائيل را مسئول دستگيرى و قتل برادرش مىدانست و به هيچ وجه اين مسئوليت را بهگردن مقاومت نمىانداخت و سرانجام انتقام خون برادرش را با عملياتِ پلِدير قانون گرفت».
عمليات
على صفى الدين كه ساكن شهرك «حَلوسيِّه» در نزديكى دير قانون بود، روز چهارشنبه، از ساعت 8/30 صبح در مدخل غربى شهرك، سوار بر ماشين «رنو 12« سبز رنگ خود، در كنار جاده ايستاده بود. براى اينكه كسى به حضور او شك نكند، گاه پايين مىآمد، كاپوت جلوى ماشين را بالا مىزد و وانمود مىكرد كه مشغول تعمير اتومبيل خويش است.رهگذرانى كه در آخرين لحظات على را در آنجا ديده بودند، اظهار مىدارند: او در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، حالت خاصى داشت. به كسى نگاه نمىكرد و پشت فرمان ماشين به انتظار نشسته بود. در آن حالت،صداى تلاوت آيات قرآن كه از ضبط صوت داخل ماشين پخش مىشد، توجه رهگذران را به او جلب مىكرد ولى كسى نمىدانست در ذهن او چه مىگذرد.
روبرت فيسك در ادامهى مطلب خود دربارهى اين عمليات مىنويسد:
«على صفى الدين سوار بر ماشين سبزرنگ خود، بر روى پل كوچكى به فاصلهى كمى واقع در غرب روستاى دير قانونِ اشغال شده، نشسته بود كه يكى از آشنايانش وى را ديد و از او پرسيد كه آيا از چيزى ناراحت است كه با حالت محزون آنجا داخل ماشين نشسته است؟ على در جواب او فقط گفت: «به خانوادهام سلام مرا برسان» و او با تعجب خداحافظى كرده و رد شده بود. لحظاتى بعد، دختر دانشآموز 15 سالهاى به نام «دولت هَرمَنانى» كه از خانهى فاميلشان به خانهى خودشان در دير قانون برمى گشت، از كنار ماشين على رد شد و او را در آن لحظه ديد كه سخت غرق در تفكر است؛ ولى بعد به ياد آورد كه على در آن لحظات، آرام مىگريسته است. چند ثانيه بعد دو وسيلهى نقليهى ارتش اسرائيل مخصوص پاكسازى جادههايى كه توسط مردم سد مىشدند به طرف روستاى دير قانون آمدند. على، ماشين را به طرف آنها راند و آن را منفجر كرد. بدن على صفى الدين در آن انفجار تكه تكه شد. يكى از ماشينهاى اسرائيلى كه حامل مهمات و مواد منفجره بود، به جهنمى از آتش مبدل شد. اين اولين عملياتى بود كه هويت كسى كه آن را انجام داده بود، معرفى مىشد. آيا على صفىالدين آخرين نفر از گروهى بود كه اسرائيل آنها را گروههاى تروريستىِ تندرو و عصبى معرفى مىكند؟ يقيناً روزهاى ديگرى مثل آن، همچنان باقى مانده است».
آن عده از اهالى دير قانون كه بر حسب اتفاق، در آن ساعتِ روز، در اطراف محل انفجار، شاهد عمليات شهادتطلبانه بودهاند، اين گونه تعريف مىكنند: «على پياده و در كنار ماشين ايستاده بود. ساعت 10 صبح بود كه كاروان نظامى اسرائيل از دور نمايان شد. على به سرعت پشت فرمان نشست و ماشين را روشن كرد. در آن لحظات با دقت اطراف را مىپاييد. احتمالاً مىخواست مطمئن شود كسى از مردم عادى آن اطراف نيست. كاروان همچنان نزديك مىشد. اولين ماشين كه متعلق به نيروهاى امنيتى اطلاعاتى صهيونيستها بود، رد شد و على كه آرام بر روى قسمت خاكى كنار جاده، در جهت مخالف كاروان مىراند، ناگهان بر سرعت خود افزود. بلافاصله فرمان را چرخاند و ماشين خود را به وسط كاروان اسرائيل برد كه در يك لحظه انفجارى عظيم رخ داد.يكى از نفربرها كه سربازان داخلش بودند، واژگون شد و نفربر ديگر غرق در آتش شد».
تلفات
انفجار ماشين حاوى 150 كيلوگرم مواد منفجره در وسط كاروان صهيونيستها، در نوع خود بزرگترين ضربهاى بود كه اسرائيل نتوانست به تلفات خود در آن حمله اعتراف نكند. بر اساس بيانيهاى كه سخنگوى نظامى ارتش اسرائيل از راديو اعلام كرد، در اين حمله 6 سرباز كشته شدند.
براساس گفتهى شاهدان عينى، و مردمى كه بلافاصله از روستا بيرون آمده و به طرف محل حادثه شتافتند، ساعتى بعد هلى كوپترهاى ارتش اشغالگر در محل فرود آمدند و نيروهاى امدادى 6 جسد متلاشى شده را داخل كيسههاى مشكى قرار دادند كه توسط هلىكوپترها به داخل فلسطين اشغالى منتقل شدند. بيست سربازى هم كه به شدت مجروح شده بودند، همراه كشتهها اعزام شدند.
منابع امنيتى مقاومت اعلام كردند: «در اين عمليات دو دستگاه نفربر به طور كامل منهدم شدند و با مرگ 6 تن از مجروحين حادثه در ساعات بعد، آمار تلفات دشمن به 12 كشته و 14مجروح افزايش يافت».
حزباللَّه لبنان، در بيانيهاى رسمى، مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفت.
نظرات شما عزیزان: